جان فدای استقلال؛ مولفههای فکری، فرهنگی انقلاب یمن
در مطالب پیشین جغرافیای منحصر به فرد و اهمیت ابعاد اقتصادی یمن و تاثیر آن بر معادلات کلان منطقه ای و فرا منطقه ای مورد مداقه قرار داده شد. اگر سخن از اهمیت منطقه ای و فرامنطقه ای یمن باشد حتما به مولفه های فکری و فرهنگی و تاثیرات فراملی هویت مردم یمن نیز باید پرداخته شود.
به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ روح الله نجابت * در یادداشت زیر مولفه های فکری و فرهنگی یمن را مورد بررسی قرار داده است: یکی از مولفه های سازنده ی یمن امروز، مردمان ساکن در این سرزمین با فرهنگ و اعتقادات خاص خودشان هستند. ویژگی ها،افکار و روحیات منحصربه فرد مردم با ریشه های عمیق تاریخی ، عاملی گشته تا یمن همواره و به جهات مختلف بر دیگر مناطق دنیا به ویژه سرزمین های اسلامی تاثیرگذار باشد.
هر چند که تاریخ یمن به دوران پیش از اسلام باز می گردد، اما در دورانی که پیامبر ختمی مرتبت در سرزمین حجاز مبعوث گردیدند ، یمن به واسطه ی قرابت سرزمینی، متاثر از آن فضا بود.اسلام آوردن مردم یمن یکی از موضوعاتی است که مردم آن دیار تا به امروز بدان افتخار می کنند چرا که به دست مبارک امیرالمومنین و بدون خونریزی به دین اسلام مشرف شدند. در واقعه عاشورا نیز جمعی از یاران سیدالشهدا از اهالی یمن بودند.
در این سال ها نیز دلاوری های جوانان ونوجوانان شیعه یمنی که در جنگ های تحمیلی ارتش یمن بر شیعیان مظلوم از اعتقادات خود دفاع کردند و به شهادت رسیدند یادآور رشادت های بسیجیان در جنگ تحمیلی بوده است.
به تعبیر برخی کارشناسان در هر جنگی که میان اسلام و کفر بوده، یمنی ها در تلاش بوده اند تا در جبهه حق حضور داشته باشند، حتی در همین سال های اخیر نیز اگر در چچن و افغانستان جنگیده اند با همین انگیزه های الهی و حق خواهانه بوده است . هرچند که گاهی اوقات از این روحیه ی اسلام خواهی مردم یمن به شدت سواستفاده شده است.
تاثیر سو استفاده از تعصب دینی یمنیان را می توان در نزج القاعده در این کشور دید، تا آنجا که در مقاطعی یمن ، پس از عربستان دومین مرکز تامین نیروهای القاعده بوده.
به طور کلی یمنیان مردمانی هستند که نسبت به اعتقادات خود تعصب زیادی دارند و زندگی بخش قابل توجهی ازآنان ابعاد ایدئولوژیک دارد . مضاف بر اینکه روحیاتشان مبتنی بر استقلال طلبی و آزادی خواهی است و دخالت بیگانگان در مسایل داخلی کشورشان را بر نمی تابند.بروز این روحیات را نیز به وضوح هم می توان در جنگ های تحمیلی دولت مرکزی علیه حوثی ها در سال های 2004 تا 2009 دید ، هم در بیداری اسلامی سال 2011 و هم در تحولات اخیر. مشخصا آنکه هرگاه شعارها و مطالبات مردم یمن بر ضد ایالات متحده و عربستان بوده و سیاست های این دو کشور در ارتباط با یمن را به چالش کشیده، بخش قابل ملاحظه ای از آن به واسطه دخالت های این دو کشور در امور داخلی یمن بوده و هست.
رفت و آمد یمنی ها به کشورهای دیگر و همچنین حضور اتباع دیگر کشورها در یمن به دلایل مختلف، در دهه های اخیر قابل توجه بوده است. همین مسئله سبب شده تا تاثیرگذاری یمنی ها بر دیگر مناطق از جمله کشورهای حوزه خلیج فارس به ویژه عربستان ، غرب آسیا وشمال آفریقا ، شاخ آفریقا ، و حتی جنوب شرق آسیا زیاد باشد.
دلایل این رفت و آمدها بسیار متنوع بوده است.از جمله این دلایل می توان به موراد زیر اشاره کرد:
– مهاجرت یمنی ها به کشورهای حاشیه خلیج فارس و به ویژه عربستان به دلیل رشد سریع جمعیت در یمن-نزدیک 3 درصد- و در عین حال کمبود انرژی و منابع طبیعی و در پی آن تشکیل گروه های بزرگ کارگری یمنی در بخش های اقتصادی کشور های شبه جزیره
– آمدن طلاب از آسیای جنوب شرقی به ویژه طلاب مالزی و اندونزی برای تحصیل علوم دینی و فقه شافعی در یمن و بازگشتشان به دیار خود،
– سرمایه گذاری وهابیت برای رشد اندیشه هایش و به تبع آن مهاجرت طلاب وهابی با حمایت عربستان از غرب آسیا و شمال آفریقا به یمن،
– سفر همیشگی پناهندگان از شاخ آفریقا به یمن برای زندگی بهتر و عزیمت به دیگر کشورهای غرب آسیا
– رفت و آمد مرزنشینان یمنی،عربستانی و عمانی به واسطه تداخل تاریخی پیوند دهنده میان قبائل عرب مقیم در دو سوی مرزها
این ها تنها نمونه هایی از دلایل متنوع جابه جایی جمعیت در آن خطه از منطقه است، و در شرایطی اتفاق می افتد که موانع جدی بر سر این رفت و آمدها است ،بدین معنی که هم کشورهای خلیج فارس در ورود یمنی ها به کشورهایشان و هم دولت صنعا در ورود پناه جویان آفریقایی به یمن ممانعت به عمل می آورند اما این روال عمدتا به شکل غیرقانونی، در جریان است.
هم جمعیت کثیر یمنیهای پراکنده در دیگر کشورها و هم مردمانی که از سایر نقاط دنیا به یمن رفت و آمد داشته اند- علاوه بر تاثیرپذیری شخصی- عملا آثار و فرهنگ یمنی را بی واسطه به کشورهای مختلف به ویژه سرزمین های اسلامی انتقال داده اند؛ و هر کدام به عنوان سفیران فکری و فرهنگی، حامل باورها و اندیشههای یمنی در کشورهای مختلف بوده اند.
ماحصل این تعاملات آن بوده که عملا یمنی ها خواسته یا ناخواسته و مستقیم و غیرمستقیم در طول تاریخ صادرات فکر، اندیشه و فرهنگ خود را به نقاط مختلف دنیا داشتهاند.نتیجه این اتفاق هم چیزی جز تاثیرات منطقه ای و فرامنطقه ای یمن در ابعاد فرهنگی ، سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی نبوده است.رشد بالای جمعیت و مهاجرت، یکی از عوامل اصلی انتقال فکر و اندیشههایی است که یمنی ها داشته اند، تا آنجا که می توان گفت بخش عمده ای از گرایش به اسلام در آسیای جنوب شرقی و حتی تا حدودی در شمال آفریقا ،متاثر از یمن و مردمش بوده است.
62درصد از جمعیت 26 میلیون نفری یمن زیر 25 سال دارند که با رشد جمعیت سالانه 72.2% ظرفیت جمعیتی کم نظیری برای این کشور پدید آمده است.
همچنین در حدود 45 درصد جمعیت، شیعیان(زیدی، اثنی عشری و اسماعیلی) و 53 درصد اهل سنت(شافعی) هستند.شیعیان عمدتا ساکن در نواحی شمالی و اهل سنت در جنوب مستقرند.
مناسبات قبیله ای و عشیره ای عامل اصلی است که در یمن بر تعاملات فردی و اجتماعی و مقوله های فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی و به ویژه مقولات اجتماعی اثرگذار است .در یمن اساسا نهادهای مدنی جایگاهی ندارند و احزاب تأثیرگذاری اندکی دارند که آن هم عمدتا در جنوب است، 67% جامعه یمن روستایی هستند که برق، بهداشت و آموزش محدودی دارند و تنها 33 درصد شهرنشین می باشند. آشنایی با احزاب و مطبوعات و تأثیرپذیری از آن ها را میتوان در همین 33 درصد شهرنشین خلاصه کرد.
یکی از نتایج ملموس نکات پیش گفته ، تاثیر مستقیم نظام سیاسی یمن بر ساختارهای سیاسی کشورهای مجاور است، یعنی به طور مثال اگر در یمن یک سیستم سلفی حاکم شود، این حرکت فرهنگی و اعتقادی به واسطه جمعیت مهاجر خود به سایر نقاط جهان مانند شمال و شاخ آفریقا، شبه جزیره عربستان و غرب آسیا نیز تسری یافته و اگر اندیشه شیعی در این کشور حاکم شود در این مناطق شاهد گسترش اندیشههای اصیل اسلامی وانقلابی مبتنی بر آموزه های مکتب تشیع خواهیم بود.