هویت و تأثیر آن بر سیاست خارجیِ یمن در دوران پسا اتحاد 1990

پس از اتحاد 1990 در یمن، مقامات کشور تلاش کردند در عرصه‌های مختلف به‌ویژه سیاست خارجی، رفتاری جدید متناسب با تغییرات به وجود آمده به منصه ظهور برسانند تا خود را به محیط پیرامون و بین‌الملل اثبات نمایند. بر همین اساس تلاش کردند تا هویتی نوین از یمن متحد تعریف نموده و رفتار و سیاست خارجی خود را متأثر از این هویت تعریف نمایند. هرچند که در این امر چندان موفق نبودند و ایده‌های بلندپروازانۀ پیش از اتحاد به‌سرعت رو به انحطاط گرایید. متناسب با همین به‌هم‌ریختگی می‌توان سیاست خارجی فاقد چهارچوب یمن در سال‌های پس از اتحاد را محصول آشفتگی هویتی در این کشور که ریشه‌های مختلفی داشته است، دانست. در یمن بیش از آنکه شاهد هویت منسجم ملی باشیم، این هویت‌های فروملی هستند که هرکدام به سهم خود تأثیرات متنوعی را بر ابعاد گوناگون این کشور ازجمله سیاست خارجی گذاشته‌اند. فقدان دولت-ملت عملاً موجب شده تا سطحی از تعارض هویتی در یمن شکل بگیرد و نتیجتاً این آشفتگی هویتی بر همه ابعاد سیاست ورزی این کشور ازجمله رفتار خارجی و سیاست خارجی یمن، تأثیرگذار باشد. در این نوشتار رفتار خارجی و سیاست خارجی یمن و نیز عوامل مؤثر بر آن پس از طرح چهارچوب نظری پژوهش، یعنی سازه‌انگاری، بر اساس این رویکرد موردبررسی قرارگرفته است.
 

واژه‌های کلیدی: یمن، سیاست خارجی، اتحاد 1990، هویت، دولت-ملت، سازه‌انگاری

نویسندگان:

سیدحمزه صفوی: استادیار گروه مطالعات منطقه ای دانشگاه تهران

روح الله نجابت: دانشجوی دکتری مطالعات خاورمیانه دانشگاه تهران

فصلنامه پژوهشهای سیاسی جهان اسلام – سال هفتم، شماره 3 (پیاپی 24)، پاییز 1396.

برای مشاهده کامل مقاله روی فایل زیر کلیک کنید.  

ممکن است بپسندید...